هرچند کلمه افترا واژه خوشایندی نیست اما گاهی اوقات پیش می آید که افراد پا را از گلیم خویش فراتر می نهند و به حقوق دیگران تعدی می نمایند از این رو به ناچار زیاندیده به منظور جبران و بازگشت حق از دست رفته خویش و تنبیه متجاوز چاره ای جز دادخواهی و اعلام شکایت کیفری ندارد که مرجع صلاحیتدار قضایی پس از بررسی های لازم نهایتاً اعلام می کند که شاکی یا حق طرح شکایت را داشته یا نداشته است و در صورت اعلام عدم استحقاق شاکی، در این موقع است که موضوع جرم افترا آشکار می گردد.
همانطور که می دانیم بزه افترا در لغت به معنی تهمت زدن است. شکل قانونی تعریف آن نیز به گونه ای است هرگاه بی شباهت به تعریف عرفی آن نباشد. قانونگذار اعلام کرده هرگاه کسی با نوشته یا به صورت نطق یا به هر وسیله دیگر در مجامع به شکل صریح و واضح جرمی را به دیگری نسبت دهد که نتواند درستی امر مورد ادعای خود را ثابت کند و یا اینکه فحشاء را اشاره و صراحت دهد حتی اگر بتواند فحشاء را ثابت نماید کلاً مفتری محسوب می شود.
ارکان و اجزاء قانونی جرم افترا عبارتند از :
1- جرمی را به صورت صریح و واضح به دیگری نسبت دهد.
2- آن جرم امر پوچ و واهی باشد یعنی ساخته تخیلات ذهن شاکی باشد.
3- با انگیزه ضرر زدن و هتک حیثیت آن جرم را به غیر نسبت دهد.
4- نسبت دهنده (شاکی) نتواند درستی موضوعی را که به دیگری نسبت داده در مرجع قضایی صلاحیت دار به اثبات برساند.
ه در این صورت شاکی اولیه با شکایت مشتکی عنه (متهم همان پرونده در پرونده دیگر) قابل تعقیب کیفری است. بدیهی است که در صورت اثبات شکایت شاکی در آنچه که وی ادعا کرده و به دیگری نسبت داده است منحصراً موجبات معافیت او از مجازات در دادگاه فراهم می گردد. قابل ذکر است اگر کسی از روی عصبانیت و ناراحتی به دیگری بگوید ای دزد و یا کلاهبردار موضوع توهین است و افترا نیست. برای توجیه و تجزیه و تحلیل مطلب مثالی می زنیم:
مثلاً شخص (الف) مدعی است که آقای (ب) اتومبیلش را سرقت کرده و پرونده امر پس از بررسی های معموله قضایی با صدور قرار منع پیگرد یا حکم برائت قطعی مختومه شده است. آیا در این قضیه شاکی به عنوان مفتری قابل تعقیب کیفری است. در این مثال چند حالت ممکن است اتفاق بیفتد:
اول- یا اینکه شاکی واقعاً اتومبیلی داشته که ثابت شده قطعاً به سرقت رفته و صاحب مال با دلایل یا توضیحاتی که پیش خود داشته به این نتیجه رسیده که شخص (ب) آن را سرقت کرده است و این امر در دادگاه هم به اثبات می رسد که در اینجا شاکی مفتری به حساب نمی آید.
دوم- با اینکه ممکن است شاکی اتومبیلش واقعاً سرقت شده باشد ولی شخص (ب) آن را سرقت نکرده بلکه دیگری آن را سرقت کرده است. در اینصورت هم شاکی چون گریز و چاره ای جز اعلام شکایت نداشته و قصد وی دادخواهی بوده نه چیز دیگر در اینجا هم وی مفتری تلقی نمی گردد.
سوم- ممکن است شاکی اتومبیلش سرقت نشده باشد یا اساساً اتومبیلی نداشته که به سرقت رفته باشد ولی جرم سرقت مذکور را به دیگری نسبت می دهد و شکایت وی مردود اعلام می گردد. در این مورد وی به عنوان مفتری قابل تعقیب کیفری است. زیرا شاکی در این قضیه به قصد اضرار به دیگری و بر خلاف واقع و به انگیزه هتک حیثیت دیگری اعلام شکایت کرده است و قصد وی تظلم و دادخواهی نبوده است. زیرا وقتی شاکی یا نسبت دهنده جرم، موضوع و امری ارتجالی و از پیش خود ساخته را که اساساً و در حقیقت آن واقعه رخ نداده است به دروغ و برای زیان دیگری و با علم و اطلاع به کذب بودن آن و عمداً و با سوءنیت خاص به دیگری نسبت می دهد مفتری محسوب می شود. بدیهی است که اگر شاکی بر اثر یک اشتباه قابل چشم پوشی امری را به دیگری نسبت دهد و پنداشته آن را که می نویسد یا می گوید در طبیعت هم آن واقعه اتفاق افتاده درست است، مسئول نمی باشد. قابل ذکر است که دادگاه عالی انتظامی قضات و اداره حقوقی وزارت دادگستری در نکات ذیل در مورد افتراء عقیده واحدی دارند به این معنی که می گویند افترا زمانی مصداق دارد که در خود شکایت معلوم باشد که مقصود و منظور شاکی بیان مطلبی سراپا دروغ برای ضرر زدن و هتک حیثیت دیگری است که این موضوع باید در نظر مرجع صلاحیت دار قضایی ثابت شود. و از آنجایی که آبروی مسلمان به منزله خون اوست اساساً تهمت و افترا از نظر شرعی و عرفی و اخلاقی عملی زشت و ناپسند و نفرت آور است و به همین اعتبار اشخاص باید به هنگام اعلام شکایت جداً تمام مسائل و جهات شرعی و قانونی و اخلاقی را در نظر بگیرند تا خدای ناکرده سبب هتک حیثیت دیگران را فراهم نکنند و خود نیز به دردسر نیفتند که در صورت رعایت جمیع جهات قضیه موجب خوشنودی خداوند متعال و رستگاری خویش را فراهم می نمایند و بی دلیل باعث دشمنی و کینه دیگران نسبت به خود نمی شوند و در ضمن از کثرت کار قضایی هم جلوگیری خواهند نمود.
مثالی دیگر: شخصی مدعی می گردد که دیگری منزلش را به آتش کشیده است در این موضوع هم، پرونده پس از بررسی و با احراز اثبات بی گناهی متهم مختومه و بایگانی می شود. در این مثال هم چند فرض را پیش رو داریم:
الف- معلوم می شود که منزل شاکی اساساً در معرض حریق قرار نگرفته است.
ب- ممکن است منزلش در اثر عوامل دیگری مانند اتصال برق یا بی احتیاطی شخص شاکی دچار حریق شده باشد. در این موارد همانند بند ج مثال قبلی شاکی با وصف آگاهی از دروغ بودن شکایت و تنها به قصد هتک حیثیت و ضرر زدن به دیگری به عنوان دادخواهی مبادرت به اعلام شکایت کذب کرده است که به محض اینکه تصمیم قطعی بر بی گناهی متهم اتخاذ شود متهم بی گناه می تواند شاکی موصوف را به عنوان مفتری تحت پیگرد قانونی قرار دهد.
ج- احتمالاً دیگری نیز وجود دارد به این ترتیب که واقعاً منزل شاکی توسط دیگری چه به صورت عمد یا غیرعمد به آتش کشیده شود. در اینجا متضرر چاره ای جز دادخواهی ندارد. زیرا در چنین مواردی قانون اساسی و قوانین عادی حاکم بر جامعه چنین حقی را برای شاکی تجویز کرده است. زیرا آنچه مسلم است چون شاکی شخصاً نه قادر به احقاق است و نه قانوناً مجاز به چنین اقدامی می باشد و در صورت استنکاف و تمرد شخص مظنون از جبران خسارت شاکی در این حادثه، وی ناگزیر باید به مرجع صلاحیت دار قضایی برای احقاق حق خود رجوع نماید. به دلیل اینکه شکایت وی اعلام امر پوچ و کذبی نیست و اقدام وی در طرح شکایت به تجویز قانون بوده و عمل وی به دلیل عدم احراز سوءنیت و فقدان رکن معنوی جرم مصداق افترا نداشته وی معاف از تعقیب است. هرچند که شاکی قادر به اثبات موضوع توجه اتهام به متهم نباشد و در نتیجه متهم از اتهام انتسابی تبرئه شود. بدیهی است که اگر شاکی بر اثر یک اشتباه قابل چشم پوشی امری را به دیگری نسبت دهد و پنداشته آنچه را که می نویسد یا می گوید و در طبیعت و عالم مادی آن واقعه اتفاق افتاده است درست بوده، مسئول نمی باشد. قابل ذکر است که دادگاه عالی انتظامی قضات و اداره حقوقی وزارت دادگستری در نکات ذیل در افترا هم عقیده اند به این معنی که متفقاً می گویند افترا زمانی مصداق دارد که از خود شکایت معلوم باشد که منظور و مقصود شاکی بیان مطلبی سراپا دروغ برای ضرر زدن و هتک حیثیت دیگری است که این موضوع باید در مرجع صلاحیت دار قضایی ثابت شود. در اینجا بعنوان نمونه رأی صادره مبتنی بر برائت در شکایت هتک حرمت و افترا آورده می شود:
بسمه تعالی
تاریخ رسیدگی 25/9/74 کلاسه پرونده .............. شماره دادنامه ....................... مرجع رسیدگی شعبه 211 عمومی تهران مستقر در مجتمع قضایی شمیران.
شکات: محمد و شهریار .......... – تهران .........
متهمه: ن ........... به نشانی
موضوع شکایت: افتراء
رأی دادگاه: در پرونده کلاسه ............... آقای محمد و شهریار شکایتی ((به طرفیت خانم ن ........... دایر بر هتک حرمت مطرح و طی شکایت خود خلاصتاً اعلام کرده اند که: خانم مشتکی عنها طی پرونده کلاسه ................. صراحتاً اینجانبان را به عنوان خیانت در امانت مورد اتهام و تعقیب قرار داده اند که در نهایت به لحاظ اینکه در پرونده امر هیچگونه دلیلی که ارتکاب بزه خیانت در امانت را از طرف متهمان ثابت نماید وجود نداشته است و به لحاظ عدم احراز وقوع بزه و رعایت اصل کلی حکم برائت صادر گردیده است از آنجایی که شکایت شاکیه بدون دلیل و به دلیل فقدان سمت مطرح شده بود و در اثر پافشاری در طرح این اتهام در جریان تعقیب و رسیدگی موجبات هتک حرمت و ورود ضرر و زیان مادی و معنوی برای اینجانبان فراهم شده است به استناد ماده 141 قانون تعزیرات تقاضای تعقیب نامبرده را می نماید. در پاسخ به اظهارات شاکیان در جلسه رسیدگی متهمه ضمن استناد به لایحه تقدیمی وکیل خود نسبت به رد اتهام عنوان شده اقدام می نمایند. وکیل متهمه نیز که با تقدیم وکالتنامه شماره 9586 و لایحه ثبت شده شماره 2896 مورخ 25/9/74 در دعوی وارد و خلاصتاً در لایحه خود اظهار می دارند: آنچه مسلم است این مطلب می باشد که فرش مورد دعوی در سایه اقدامات دادگاه در پرونده کلاسه ............ به مالکین مسترد می گردد از طرف دیگر در صورت عدم اجتماع عناصر سه گانه متشکله جرم (عنصر مادی، معنوی و قانونی) موضوع جرم منتفی خواهد بود و در پرونده فعلی مسئله سوءنیت متهمه (عنصر معنوی جرم) منتفی است و برای تأیید و استدلال خود و نظریه شماره 3849/7 – 26/6/64 اداره حقوقی در پاسخ به استعلام شورای عالی قضایی وقت تمسک می نماید که می گوید : «بر حسب مفاد مواد 140 و 141 و 142 قانون تعزیرات اگر شاکی در مقام احقاق حق خود و رفع ظلم از خود علیه کسی شکایت کند و عملی یا امری را صریحاً به او نسبت دهد که قانوناً جرم است و نتواند صحت این اسناد را به اثبات برساند به عنوان مفتری قابل تعقیب و مجازات نیست زیرا در جرم افترا نیز مثل سایر جرائم عمدی از جمله عناصر متشکله آن سوءنیت با عناصر معنوی و در اعلام شاکی ستمدیده عنصر معنوی جرم افترا وجود ندارد و فقط نتوانسته دلیل محکمه پسند ارائه کند به علاوه مفتری لفظاً و اصطلاحاً به کسی اطلاق می گردد که با دروغ و صحنه سازی به منظور هتک حرمت و حیثیت دیگری نسبت خلاف واقع به او بدهد مضافاً به اینکه شاکی و متضرر از ستم شرعاً و قانوناً شخصاً مجاز به انتقام شخصی نیست و راهی جز اعلام شکایت به مراجع صالحه نخواهد داشت و از طرفی دیگر بدور از عدالت است که به جای رفع ظلم شاکی وی را به عنوان مفتری کیفر دهد و از ظالم و مجرم حمایت نماید البته اگر کسی به منظور اضرار به غیر اکاذیبی را به وی نسبت دهد و قادر به اثبات آن نباشد به عنوان مفتری قابل تعقیب است ...» فلذا با توجه به اعلام رضایت فوری به محض تحویل فرش به صاحبان آن و اینکه هیچگونه سابقه ای بین طرفین که فرضاً آن را انگیزه اعلام شکایت بدانیم وجود ندارد و با التفات به اصل برائت تقاضای صدور حکم برائت موکله را مطح کردند. "دادگاه با عنایت به مجموعه اوراق محتویات پرونده و ملاحظه تصمیمات مأخوذه در کلاسه ........ و نکته مذکور در ماده 141 قانون مجازات اسلامی که برای تحقق هتک حرمت و نشر اکاذیب موضوع قصد اضرار (مذکور در صدر ماده) ضروری است و اینکه در ما نحن فیه قصد اضراری برای متهمه احراز نمی نماید و هدف از طرح شکایت سابق جز نیل به فرش چیز دیگری نبوده و به محض استرداد فرش به صاحبش از شکایت خود اعلام انصراف کرده است و از طرفی دیگر هیچگونه سابقه خصومت و دشمنی نیز بین آنها وجود نداشته است تا نسبت به طرح شکایت اقدام نماید و با توجه به اصل برائت و صحت حکم مستنداً به اصل قانون جمهوری اسلامی ایران به برائت متهمه از بزه انتسابی به علت فقدان عنصر سوءنیت صادر و اعلام می نماید رأی صادره حضوری محسوب و ظرف مدت 20 روز قابل تجدید نظر در محاکم تجدیدنظر دادگستری استان تهران می باشد.
و از آنجایی که آبروی مسلمان به منزله خون اوست و اصولاً تهمت و افترا به دیگری از نظر شرعی، عرفی و اخلاقی عملی زشت، ناپسند و نفرت آور است و در کلامی از امام علی (ع) نیز آمده است که :
«بپرهیز از اینکه گمان را بد گردانی زیرا به راستی که بدگمانی عبادت را فاسد و گناه را بزرگ می گرداند»
به همین جهت اشخاص باید موقع اعلام شکایت تمام جهات و مسائل مربوطه را در نظر بگیرند تا موجبات هتک حیثیت دیگران و شرمساری و پشیمانی خود را فراهم نیاورند زیرا همانطور که دوست داریم، قهراً ما هم باید به منظور حفظ آبرو و حیثیت سایرین در کنترل زبان و قلم خویش کوشا باشیم و لجن به آفتاب نپاشیم تا آتشی که خود افروختیم دامنگیر ما نشود. هرچند که مطابق علم روانشناسی ریشه عمده کینه ها و کدورت های بیجا و بلادلیل نتیجه منفی نگری ها و بدگمانی های اشخاص است که این امر یا ریشه در چگونگی آموزش های منفی خانواده دارد یا به ژنتیک و وراثت ارتباط پیدا می کند یا متأثر از محیط اجتماعی محل زندگی آنهاست و یا ممکن است اینگونه تفکر محصول مباشرت با افراد بدگمان باشد. ریشه بدگمانی هرچه باشد اگر متکی به دلایل مثبت و یقین آور نباشد نوعی ناهنجاری روحی قلمداد می گردد که نیازمند درمان است. گرچه اعتقاد راسخ داریم که ساده اندیشی و ساده لوحی هم پسندیده و مطلوب نیست ولی قطعاً اعمال و رفتار اشخاص را به ملاک اصل صحت باید حمل به صحت نماییم زیرا فکر سالم چنین جوازی را صادر کرده است. و اصولاً اشخاص هوشمند که از قوه فکر در انجام امور بهره می گیرند قطعاً کارها را به نحو شایسته و زیبا انجام می دهند تا نه خود آسیب ببینند و نه دیگری. خواجه عبدالله انصاری رحمت الله علیه می فرماید:
(خدایا به آنی که عقل دادی چه ندادی و به آنی که عقل ندادی پس چه دادی؟)
به همین اعتبار خوشایند آن است که در بیان و نوشتار و رفتار و کلیه امور با مشعل فکر تاریکی های کوره راه ها را بشکافیم و بشناسیم ت